جدول جو
جدول جو

معنی انده بردن - جستجوی لغت در جدول جو

انده بردن(مَ ذَلْ لَ)
اندوه بردن. غم خوردن:
نیز چه خواهی دگر خوش بخور و خوش بزی
انده فردا مبر گیتی خوابست و باد.
منوچهری.
نبریم انده گیتی که بسی فایده نیست
اگر ایدون که بریم انده او ور نبریم.
منوچهری.
رفتم بر دربانش و گفتم سخن خویش
گفتا مبر انده که بشد کانت گوهر.
ناصرخسرو.
سعدیا انده بیهوده مبر دانی چیست
چارۀ کار تو جان دادن و جانان دیدن.
سعدی.
گفتم انده مبر که بازآید
روز نوروز و لاله و ریحان.
سعدی.
و رجوع به اندوه بردن شود.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پناه بردن
تصویر پناه بردن
پناهنده شدن، برای مثال پناه می برم از جهل عالمی به خدای / که عالم است و به مقدار خویشتن جاهل (سعدی۲ - ۶۵۴)
فرهنگ فارسی عمید
(مُ نَ بَ)
غم خوردن:
گفتا مبر اندوه من اینجای طبیبم
بر من بکن آن علت مشروح و مفسر.
ناصرخسرو.
- اندوه بازبردن، فرج. (ترجمان القرآن جرجانی)
لغت نامه دهخدا
جان بخشیده به زندگی بازگرداندن حیات بخشیدن احیاء، از تنگدستی و فقر بیرون آمدن سامان دادن به کار کسی. زنده کننده احیا کننده محیی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندک کردن
تصویر اندک کردن
اندک گرانیدن تقلیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانه بردن
تصویر خانه بردن
غارت کردن، دزدی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنده کردن
تصویر خنده کردن
خندیدن
فرهنگ لغت هوشیار
پناهیدن یا بکسی یا چیزی پناه بردن، پناه گرفتن بوی التجا ملتجی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فایده بردن
تصویر فایده بردن
سود بردن
فرهنگ لغت هوشیار
(کشتی) داوی است از کشتی و آن پای خود را در پای حریف بند کرده زور بر سینه حریف آوردن است: خصم را کنده چو کردی زغمش فارغ ساز، دست را بر شکمش بند و بدورش انداز، (گل کشتی)، کنده بر پای مجرم و متهم و غیره نهادن: مشارالیه بمیانه گرایلی رفته: علی خان را کنده و دو شاخه کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مانده کردن
تصویر مانده کردن
عاجز کردن، از کار انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندیشه بردن
تصویر اندیشه بردن
((~. بُ دَ))
غم خوردن، نگران بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
Grate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پناه بردن
تصویر پناه بردن
Resort
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
Animate, Enliven, Resurrect, Revive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پناه بردن
تصویر پناه بردن
ricorrere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
ralar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
trzeć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
animar, ressuscitar, reviver
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پناه بردن
تصویر پناه بردن
recorrer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
切碎
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
使有生气 , 使生动 , 复活 , 复兴
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پناه بردن
تصویر پناه بردن
求助
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
ożywiać, ożywić, wskrzeszać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
тереть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پناه بردن
تصویر پناه بردن
uciekać się do
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
терти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
оживляти , оживляти , воскресити , відроджувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پناه بردن
تصویر پناه بردن
звертатися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
reiben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
beleben, auferstehen, wiederbeleben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پناه بردن
تصویر پناه بردن
zurückgreifen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
оживлять , оживить , воскрешать , возрождать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پناه بردن
تصویر پناه بردن
прибегать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
grattugiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی